2007/01/06

به بهانه 17 دی و کشف حجاب


در خانه پدریم ار بابت حجاب مشکل نداشتم . نه حسرت چادر بر سر کردن و نه بی چادر بودن را داشتم . مواقعی که هوا بارانی و برفی بود مادرم اجازه نمی داد با چادر به مدرسه بروم و دلیلش این بود که با کیف و چتر نمی توانم چادر را خوب جمع و جور کنم و به گل و لای آغشته اش می کنم و موجب زحمت او می شوم . حق داشت نمیدانید روزهای بارانی چه بر سر چادر و شلوار و جورابم می آمد . عقیده داشت که پالتو و شال خودشان حجاب هستند .

14 comments:

Anonymous said...

زيبا مي نويسيد

Anonymous said...

سلام
خوبی؟
گلیمچه هر روز به روزه
از خواندن نوشته هایت مانند سابق لذت می برم

Anonymous said...

سلام
نثر زيبايت و تداخل ضرب المثلهاي تركي در داخل مطالبت ستودنيست
سرفراز بماني
ضمنن اين وبلاگت را هم لينك دادم

Anonymous said...

حمید امیر سمساری عزیز از لطف شما تشکر میکنم .
شهربانو

Anonymous said...

meyar sanjesh age savad bud ke shahrbanoojan , tajrobe che jayi dasht ? madar bozorget zehne faal va cheshme binayi dashtan
kash nasle ma ham in cheshm va zehne faal ro dashte bashe
ya ali

Anonymous said...

عید مبارک

Anonymous said...

سلام شهربانوی عزیز
عجب مادربزرگ خوبی داشتید
خیلی زیبا نوشتید و وصف کردید

Anonymous said...

لينكتان در ليست ويلاگهاي تركي وارد شد لطفادر صورت امكان همكاري كنيد

Anonymous said...

سلام
من با وبلاگتان تازه آشنا شدم.مطالب جالب و نويي مينويسيد بالاخص كه باعباراتي از زبان شيرينتان هم زينتش ميكنيد.

Anonymous said...

سلام. چقدر جالب مگه شما چند سالتونه؟ ببخشید یادم نبود این سوال پرسیدنی نیست. مادر بزرگتون زن عاقلی بوده بیشتر به خاطر این که به پسرا حق نمیداده آخه قدیمیا معمولا پسرا رو آزاد میذاشتن و بیشتر تذکرات مال دخترا بوده. ولی در مورد چادر به نظر من اجباری بودنش خیلی بده هم اون زمون که اجبارا باید در میاوردن هم حالا که مثلا توی دانشگاه آزاد اجبارا باید سر بذارن. با چادر مشکی هم مخالفم. ولی با خود چادر مخالف نیستم. کاش می شد به جای چادر مشکی چادر های رنگی سر می کردند. راستی بچه ای که عروسک بازی می کنه می تونه تو بارون یا غیر بارون چادر سرش کنه؟
در مورد آب و هوای استرالیا قبلا نوشتم برا همین الان نظر خودمو نگفتم. این جا هواش خیلی خوبه. همه چیزش برا استرالیایی ها عالیه. به ما هم خدا رو شکر بد نمیگذره

Anonymous said...

سودابه رادفر عزیز : از آشنائی با شما خوشحال شدم و از لطفتان نیز تشکر می کنم .
...
هاپوتی عزیز دو سال دیگر 50 ساله خواهم شد .
شهربانو

bbddd said...

سلام بانوي متولد ماكو!
بنظر ن حجاب امري است كه در تمام دنيا بدان عمل ميشود.
از جنگلهاي استراليا گرفته تا امريكا و فرانسه كه مهد تمدن بشري‌اند.
در مجالس و مجامع عمومي در كسي نميتواند كمتر از مقدار خاصي لباس بپوشد.( جرم دارد)
منتها به نسبت فرهنگ هر منطقه اندازه‌اي از آن مقبول جامعه افتاده و پذيرفته شده است. اين نتيجه‌ي تمدن و مدنيت و انديشه‌ي بشري است.
مانعي است بر سر راه غرايز مهار نشدني حيواني كه از تواناييش از عقل فراتر ميرود.
بحث زياد است. خوشحالم كه خانواده‌ها و بويژه‌مادران نسل گذشته كه با نگاهي انديشمندانه به موضوعات مي‌نگرند.
موفق باشيد.

Anonymous said...

سلام شهربانوي عزيز
هر وقت تو كوچه خيابوناي تبريز راه ميرم يادت ميافتم
راستي ممنون بابت لينك جون دلم چقدر تو خانمي

Anonymous said...

دوست عزیز من هم از محبت و یادآوری شما در تبریز تشکر می کنم . اما اسمتان را ننوشته اید .
شهربانو