از میان قصه های مادربزرگم ملک محمد را به خاطر زمرد قوشویش و سازیم دینقیل را به خاطر سازی که پسر در آخر قصه بدست آورد و برای مادرش همراه با ساز قصه سفر و نتیجه اش را خواند و خاله سوسکه را به خاطر سرانجام تلخ اش و پادشاه و خروس اش را به سبب دل و جرات خروس تا آخرین ذرات بودنش دوست داشتم .
متن کامل
5 comments:
مدير محترم وبلاگ زن متولد ماکو
با سلام،
نامه ای جهت معرفی مجموعه سایت های علمی پارس درگاه تهیه گردیده است. با توجه به اینکه در وبلاگ ایمیل مشخصی برای ارتباط با شما وجود نداشت، مي توانيد متن نامه ها را در آدرس هاي:
1) http://parsdargah.team.googlepages.com/name-moarefiSite-87-7-22.gif
2) http://parsdargah.team.googlepages.com/name-darjebanner-87-7-22.gif
مشاهده نماييد.
با احترام
هيات امناي مجموعه سايت هاي علمي پارس درگاه
یادش به خیر این قصه را خاله ام وقتی 3- 4 ساله بودم برایم میگفت
قصه های کودکانه ما پر از درس هستند
salam doste khob mamnoon az rahnamaeit
rastesh man goftam ba hamsaram vali man baiad khodam ie kari bekonam chon oon kheili biadab o bi haiast
rasti dar morede divar fekr nemikoni hamin chizhast toie iran ke baes shode bishtar az keshvarhaie pishrafte fozoli va hizi toie jameE bashe ???
راستی من بروزم
من شما رو در وبلاگم لینک کردم شما هم اگه دوست دارید اینکار رو بکنید
زندان برای ندادن مهريه 350 هزار شاخه گل رز،
مرد جواني كه مهريه همسرش را 350 هزار شاخه گل رز تعيين كرده بود، وقتي متوجه شد او با مراجعه به دادگاه خانواده مهريهاش را به اجرا گذاشته، مدعي شد حاضر نيست هزينه گلها را بپردازد و از قاضي خواست وي را به زندان بفرستد.
اين مرد جوان كه دوشنبه گذشته به دادگاه خانواده احضار شده بود تا مهريه همسرش را پرداخت كند، وقتي مقابل قاضي صداقتي -رئيس شعبه 262- قرار گرفت در تشريح ماجرا گفت: من و همسرم 5 سال قبل با هم ازدواج كرديم و در آن زمان او بر خلاف مخالفتهاي خانوادهاش، مهريهاش را 350 هزار شاخه گل رز تعيين كرد.
وي ادامه داد: من كه به همسرم علاقه داشتم با اين شرط موافقت كردم و به اين ترتيب زندگي مشتركمان را آغاز كرديم، اما بعد از مدتي متوجه شدم همسرم بهشدت تحتتأثير حرفهاي خانوادهاش قرار دارد و دخالتهاي آنها باعث شروع اختلافات ما شد.
اين دخالتها تا جايي پيش رفت كه همسرم تصميم گرفت با مراجعه به دادگاه مهريهاش را به اجرا بگذارد و من با وجود اينكه قادر به پرداخت اين مهريه هستم، حاضر نيستم آن را پرداخت كنم و حاضرم به خاطر اين موضوع به زندان بروم.
در حالي كه مرد جوان مدعي بود همسرش را دوست دارد و حاضر نيست اجازه دهد زندگيشان از هم بپاشد، زن جوان نيز در ادامه جلسه دادگاه به قاضي گفت: آقاي قاضي، اين ازدواج از ابتدا درست نبود، چرا كه خانواده همسرم بسيار ثروتمند هستند و به خاطر اينكه من از يك خانواده متوسط هستم بارها مرا سرزنش كردهاند.
به همين دليل است كه ديگر تحمل زندگي با او را ندارم و ميخواهم از وي جدا شوم.
بعد از اظهارات زن جوان، از آنجا كه وي به خواسته خود مبني بر دريافت مهريه اصرار داشت، قاضي دادگاه همسر وي را كه حاضر نبود اين مهريه را پرداخت كند، راهي زندان كرد.
Post a Comment