طوبی خانم زن قد بلند و تپل مپلی بود شوهرش مشهدی قوچعلی برعکس او ، مردی لاغر اندام و ریزه میزه بود و صدای بم وحشتناکی داشت . وقتی داد می کشید صدایش تا عینالی نین اته یینه قدر یئتیریردی ( به آن دور دورها تا دامنه کوه عون ابن علی می رسید . ) خانه آنها کوچک و دو اتاقه بود
پشت دهلیز کوچک آشپزخانه ای بدون پنجره درست کرده بودند
4 comments:
salam shahrbano baji http://gayagizi2.blogfa.com/ weblogin filter olob bilmiram bo insanlar na fikr iliyilar ama ...
sane khatir bir mahni goymisham weblogima hatman bash vor
شهربانوی گل
سال نو مبارک!
با بهترین آؤزوهایم برای تو و تمام کسانی که دوستشان میداری.
نی لبک
سلام شهربانو جان
خوبید؟ اولا سال نو مبارک... این حکایت رو خوندم خیلی از این خانم خوشم اومد باید زودتر این تهدید رو میکرد تا اینقدر زجر نکشه
سلام شهربانوي عزيزم
چقدر حكايتهاي شما شيرينه و خواندني و آموزنده.اين طوبي خانم هم درس بزرگي به زنان داد. گرچه شايد هميشه اين روش سودمند نباشد. اما شجاعتش ستودني بود. چقدر زنان ما داستان دارند شهربانو جان!!!
راستي خواسته بودي از مازندران بنويسم و عكس بگذارم. اطاعت كردم.
Post a Comment