یک سال و اندی پیش ، شبی با دوستان دور هم جمع شدیم و سرگذشت مهربان بهانه ای برای غیبت و سخن گفتن از این در و آن در شد. هر کدام از ما قضاوتی متفاوت از زندگی مشترک داشتیم. هر کسی نظرش را می گفت که راشین ، دختر جوان رحیمه خانم رشته سخن را به دست گرفت و بالای منبر رفت و گفت : مسئول شکست و موفقیت در زندگی ، خود ما انسانها هستیم . ما یاد نگرفتیم که با زمان و تغییرات کنار بیائیم . هنوز پای بند آداب و رسوم کهن پدربزرگها و مادربزرگهایمان هستیم. نمی خواهیم قسمتهائی از این آداب به ارث رسیده را حذف یا تغییر بدهیم. کسانی که چشم و گوش بسته راهی خانه شوهر می شوند یا با یکی دو بار ملاقات عاشق هم می شوند و ازدواج می کنند آخر و عاقیبت خوش آیندی قسمت شان نمی شود.
4 comments:
درود شهربانوی گرامی
بیشتر ما ایرانی ها (بخـصوص مردهایمان)تفاهم رو در این می بینیم که دیگران هرچی ما گفتیم بگن درسته
راشین شانس آورد که الان از شر همچین آدمی خلاص شـد
کـسی که توی این دور و زمونه تاب تحمل نـظر مخالف رو نداشته باشه ارزش وقت تلف کردن نداره
شاد باشی
کـیانوش
شهر بانو عزیز آنچه از نقل و فرابیه میشناسم و نوش جانتان اما یاغلی چؤرک ماکو چگونه است خریدنی یا پختنی ضمنا واژه واخسئی که بعد از سالها شیرین تر از همه بود راشین خانم هم خوشبختیش را آرزو میکنم
شاد باشید
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
گفتا ز که نالم؟ که از ماست که بر ماست
کیانوش عزیز
درود بر شما
Post a Comment