2009/01/06

به بهانه عاشورا

می گویند پدر بزرگِ پدربزرگِ مرحومم ، ملا بود. پدربزرگ از او به نیکی یاد و به وجودش افتخار می کرد. باز می پگویند عصر روزی از روزهای عاشورا در مجلسی خانوادگی نوجوانان و جوانان فامیل را دور خود جمع و برایشان صحبت می کرد که : در روز قیامت که به محضر خدا می رویم تک تک اعضای بدن ما زبان به سخن خواهند گشود و هر کدام به خدای متعال شرح خواهند داد که با آنها چه کرده و چه بلائی سرشان آورده ایم .سوزن به بدن خود فرو بردن ، خال کوبیدن ، سنجاق قفلی را در بدن خود گره زدن و همه و همه گناه است.

متن کامل

6 comments:

Anonymous said...

من نمی دونم چی بگم شهربانو جان از بعضی چیزها و کارها سر در نمیارم ولی می دونم آدمها بعضی کارها رو خوششون میاد انجام بدن یه چیزهای دیگه رو بهونه می کنن از جمله خدا و پیغمبرو...ی
امیدوارم این وبلاگ نویس عزیز سالم باشه و زود برگرده.

Anonymous said...

سلام شهربانوی عزیز
لطفن لینک به وبلاگم را حذف کنید با قبول زحمت
گویا این پست من موردی پیدا کرده و خبر صحیح نمیباشد . من فعلن پست را حذف نمیکنم تا به کنه مسئله برسیم


با احترام و ادب : اهری

Anonymous said...

پریا جان
سلام دختر چه بلائی سر وبلاکت آوردی بخش نظر نداره. خواستم برات بنویسم نبود

Anonymous said...

سلام اهری عزیز
لینک رو برداشتم اما از شنیدن خبر و دیدن خود وبلاک با خون رنگش خیلی ناراحت شدم. امیدوارم این خانم مشکلی نداشته باشه

Anonymous said...

درود بر شما. به‌طور گذری وبلاگ‌تان را از نظر گذراندم. در حقیقت باعثش نظر شما درباره نوشتار «تورکان مخلص امام حسین، فارسها یزید» بود. صادقانه نوشته بودید و گواهش نوشته‌های شما در وبلاگ‌تان است. به نظر من شما تعادل خوبی میان دانش و تجربه‌ی آذربایجانی و آگاهی بر زبان احتمالن مادری «ترکی آذری»تان و مسایل برقرار کرده‌اید. امیدوارم در کارتان پیروز و کامیاب باشید. در ضمن، من فکر می‌کنم آن یادداشت «ترکان...» از سوی کسی نوشته شده که از برخی خودخواهی‌های گروهی ترک‌گرا که همه‌چیز را از ترک - و نه الزاماً آذربایجان - می‌بینند خسته شده و این‌گونه به طنز نوشته، وگرنه به نظر نمی‌آید نوشته‌هایش جدی باشد. البته من داوری نمی‌کنم که این کارش خوب بوده یا بد. به هر رو در راهتان پایدار باشید.
پاینده ایران

Anonymous said...

سلام شهربانو جان واقعا پدربزرگ شما انسان فهميده اي بوده اند.شما هم به نحوي ممسير ايشون رو ادامه مي ديد.