تامارا اسم یکی از خاله های من بود . اما ما ماکوئیها تامارا را ته ماره تلفظ می کنیم . این تماره خالای ما چندان زیبا نبود اما با هوش بود و از هوش خودش هم آنگونه که دلش میخواست استفاده می کرد . پدربزرگ مذهبی من دخترهایش را به مدرسه فرستاده بود تا خواندن و نوشتن و سرانجام قرآن را بیاموزند که بعد از درگذشت ایشان بر سر قبرشان یس و فاتحه بخوانند . مادرمن همیشه دعاگوی پدرش بود که مرد روشنفکر زمان خود بوده واز این بابت که در سایه او توانسته شش کلاس درس بخواند و حالا هم می تواند مجله و کتاب و ... بخواند خوشحال بود .
8 comments:
hich be ravi sar zadi
رامین عزیز با تشکر از یادآوری شما به راوی سر زدم و متاسفانه دیر سرزدم . واقعن حیف شد .
شهربانو
سلام شهربانوي عزيز
خاله شما بايد زن جالبي بوده باشه و همچنين جسور
خدا رحمتش كنه
راهي به روز شد
خوش باشي
سلام شهربانو جان.بسیار زیبا و روان مینویسی واقعییت های اطرافت را .این خود هنری ذاتی میخواهد ،هر چند نویسنده نباشی .از وبلاگ گلین بانو متشکرم که مرا با لینکت آشنا کرد.مطالبت را هر بار مثل داستانهای شیرین مادر بزرگمکه در کودکی با جان دل گوش میدادم ،دنبال میکنم.
رضوان جان خاله من اخلاق بخصوصی داشت . به مال دنیا اهمیتی نمی داد و بعد از ازدواج داشت و نداشت خود را به همسر داد تا خانه نیمه تمامشان را بسازند مرد به او وعده داد که در قبال پول و طلاهائی که از خاله گرفته در ماترک خانه سهیمش کند . اما بعد از بنای خانه زیر قولش زد و بعد از درگذشتش تنها پسرش صاحب اموال پدر شد و او را از خانه بیرون راند . بیچاره با مردی ازدواج کرد که پسر جوانی داشت و عقیده داشت که این پسر جوان و فهمیده است و نامردی نمی کند . خاله هنرمند بود و کارهای دستی با ارزشی به بازار می داد . اما زحماتش بی بهره ماند .
دوست من دلم می گیرد از این همه بیداد .
شهربانو
شهربانو جان مرسی عزیزم که اومدی.....این اولین بار هم نیست که این خبرا در دانمارک اتفاق میافته....تا حالا حدود ۵۰-۶۰ بار خانواده های کم عقل دختراشون رو کشتن...تازه پلیس فهمیده که یه سری از این دخترا هم گم شدن و تازه پلیس تشخیص داده که اون گمشده ها هم به احتمال زیاد به قتل رسیدن......آبرم حتما براشون از جون عزیزشون بیشتر ارزش داره.....عقل رو خدا به همه مساوی نداده.....
راستی من به وبلاگت چند بار سر زدم و از اون مدل نوشتن و ترجمه کردنت خیلی خوشم میاد....در کارت همیشه موفق باشی
دلت شاد
دختر همسایه
سلام.
می خونمش و دوباره بر می گردم.
مثل همیشه...
من هم بعد از مدت ها به روز کردم.
دلم گرفت از این همه سنت
Post a Comment