چند سال پیش- نه زیاد دور- یه روزی ، یه جایی، با بچه های همه جای ایران از پنجره داشتیم باریدن برف رو تماشا می کردیم. یهو چشممون افتاد به یکی از رفقا که بیرون، نشست بود روی برف ها و بلند بلند میخندید و غلت میخورد. اول فکر کردیم دیوونه شده، وقنی رفتیم بیرون ببینیم چه مرگشه، با خنده گفت اولین بارمه دارم برف می بینم. بچه میناب بود از جنوب ایران. الان دارم فکر می کنم بعد از گذشت چند سال برف نباریدن- اون هم تو ارومیه- اگه یه روزی برف بباره عکس العملم چی میشه. راستی حالا که اونجا داره برف میباره یه تبریکی هم از طرف ما بکن. شاد باشی
منظره باریدن برف سنگین در زیر روشنایی جراغ خیابان در یک شب تاریک وخلوت حقیقتا زیباست. با وجود اینکه در کشوری زندگی میکنم که 8 ماه از سال برف میبارد ولی برف و باریدنش نعمت است.
2 comments:
چند سال پیش- نه زیاد دور- یه روزی ، یه جایی، با بچه های همه جای ایران از پنجره داشتیم باریدن برف رو تماشا می کردیم. یهو چشممون افتاد به یکی از رفقا که بیرون، نشست بود روی برف ها و بلند بلند میخندید و غلت میخورد. اول فکر کردیم دیوونه شده، وقنی رفتیم بیرون ببینیم چه مرگشه، با خنده گفت اولین بارمه دارم برف می بینم. بچه میناب بود از جنوب ایران.
الان دارم فکر می کنم بعد از گذشت چند سال برف نباریدن- اون هم تو ارومیه- اگه یه روزی برف بباره عکس العملم چی میشه.
راستی حالا که اونجا داره برف میباره یه تبریکی هم از طرف ما بکن.
شاد باشی
منظره باریدن برف سنگین در زیر روشنایی جراغ خیابان در یک شب تاریک وخلوت حقیقتا زیباست.
با وجود اینکه در کشوری زندگی میکنم که 8 ماه از سال برف میبارد ولی برف و باریدنش نعمت است.
Post a Comment